تعریف در پارادایم کلامی:
آگوستین قدیس معادل واژه لاتین الهیات theologia را چنین تعریف میکند: «استدلال و بحث دربارهٔ خدا»." ریچارد هوکر الهیدان انگلیسی الهیات را به عنوان «علم امور الهی» تعریف کردهاست. الهیدانان صورتهای گوناگونی از استدلالها و و تحلیلهای مختلف فلسفی، کلامی، تاریخی و تجربی را به کار میبرند تا از شمار زیاد موضوعات دینی دفاع کنند، یا از آنها انتقاد کنند یا آنها را بفهمند و تبیین کنند. الهیات میتواند الهیدانان را به صورتهای زیر کمک کند:
فهمیدن درستتر سنتهای دینی شان،
فهمیدن درستتر سنتهای دینی دیگر
مقایسه کردن میان سنتهای دینی
دفاع یا توجیه از یک سنت دینی
تسهیل اصلاح کردن یک سنت خاص
کمک به تبلیغ یک سنت دینی
توجه به منابع یک سنت برای مخاطب قرار دادن برخی وضعیتها و نیازهای حاضر
توجه به منابع یک سنت برای جستجوی راههای ممکن تفسیر جهان
کاوش ماهیت الهی بدون ارجاع به سنتی خاص
چالش یا مخالفت یا یک سنت دینی یا یک جهان نگری دینی
الهیات در یونان
واژه تئولوژی در انگلیسی از واژهٔ یونانی تئولوژیا(θεολογία) مشتق شدهاست. خود واژه تئولوژیا از تئوس(Θεός), به معنای خدا و لوژیا(-λογία) به معنای گفتهها و حکمتها و اندرزها بکار میرفتهاست. لوژیا با واژه لوگوس مرتبط است است که به معنای واژه، گفتار یا استدلال است. این واژه پس از آن به لاتین به صورت تئولوژیاtheologia و وارد زبان فرانسه به صورت تئولوژی théologie میشود. به نظر میرسد اولین کسی که واژه الهیات را بکاربرده، افلاطون در رساله جمهوریت است که واژه میتولوژیθεολογία را در دهان سقراط گذاشته است. نزد ارسطو نیز الهیات مطابق با متافیزیک بود که در مورد گفتار درباب الوهیت بود
پیشینه الهیات در یونان به دوران قبل از سقراط برمیگردد. در زمان پارمنیدس که او را پدر متافیزیک مینامند الهیات و متافیزیک در هم ادغام شده بود و بحث متافیزیک پارمنیدس با الهام از عالم غیب بود. افلاطون و ارسطو به ترتیب با مبنا قراردادن ایده و واقعیت و نیز با جدا کردن مباحث عالم غیب از متافیزیک الهیات یونانی را از متافیزیک بهطور جزیی جدا کردند اما مفاهیم استعلایی هنوز در متافیزیک افلاطون وجود داشت. در قرنهای بعد با بحث صرف دربارهٔ وجود در معنای کلی آن متافیزیک بهطور کامل از الهیات جدا شد.
الهیات مسیحی
در الهیات مسیحی، بحث محدود به وجود خدا نمیماند بلکه موضوعات دیگری نیز مورد مطالعه و تحقیق قرار میگیرند. موضوعات عمدهٔ الهیات مسیحی عبارتاند از: خداشناسی، مسیحشناسی، تثلیث، نجاتشناسی، کتاب مقدس و آخرتشناسی.
الهیات در اسلام
الهیات یعنی آنچه مربوط به اله باشد و علم الهی یکی از اقسام حکمت میباشد چون حکمت شامل ریاضیات، طبیعی، و علم الهی میشود. علم الهی یعنی علم خداشناسی و خداشناسی در اسلام به معنی شناخت الله و مقربان اوست (لغتنامه دهخدا؛ واژه اله). علم الهیات به معنای مصطلح و مفهوم عرف فلسفه و کلام، مباحثی است مربوط به شناخت خدا و اثبات وجود او و صفات جلال و جمال او، از صفات ثبوتیه و سلبیه و صفات ذات و فعل.
موضوع و مباحث الهیات اسلامی
مباحث و مسائل علم الهی یکی از متون حکمت است، حکمت الهی به معنی اعم حکمت مابعدالطبیعه است. علم اعلی شامل عقل و آثار آن در عالم جسمانی و روحانی، واجب الوجود، وحدانیت و نعوت جلال و فضل و عنایت او، ماوراءالطبیعه میگردد و میتوان گفت در الهیات از اثبات خدا و ادلهای که بر وجود او اقامه شدهاست و نیز صفات کمالیه او و افعال تکوینی و تشریعی او که بر حسب حکمت و لطف، صدور آن از او به اراده و اختیار واجب است، بحث میکنیم؛ و همچنین از سنتهای الهی در عالم خلقت و تکوین و عالم تشریع و تکلیف و نتایج و غایات افعال الهی و از افعالی که از او صادر نمیشود و عنایات عامه و خاصه او نسبت به بندگان بحث میکنیم. در این مفهوم تمام مباحث توحیدی، نبوت و شرایع و فلسفه تشریع و معاد و هر چه از جنود غیبی و ظاهری اوست، یعنی تمام علوم اسلامی وارد میشود
سیر تاریخی علم الهیات اسلامی
الهیات در اسلام از ابتدای حیات دین اسلام آغاز شدهاست. ابن ابیالحدید که از دانشمندان اهل سنت میباشد مینویسد: حکمت و بحث در امور الهی فن احدی از عرب نبود و در کوچک و بزرگ آنها سابقه نداشت و نخستین کس از عرب که در این علوم خوض کرد علی بود که مباحث دقیق توحید و عدل در سخنانش پراکندهاست. در فلسفه، علم الهیات به دو قسمت تقسیم میشود: الهیات به معنی اعم و الهیات به معنی اخص.
مطابق تقسیمبندی فیلسوفان مشاء، علوم فلسفی به دو بخش نظری و عملی تقسیم و علوم نظری بر سه بخش طبیعیات، ریاضیات و الهیات تقسیم میشود. الهیات یا فلسفه اولی که بعدها عنوان مطلق فلسفه را به خود گرفت، دانشی است که به وجود و احوال موجودات، از آن حیث که وجود دارند، میپردازد. موضوعی که در هیچ یک از دانشهای دیگر مورد بحث قرار نمیگیرد.
واژه الهیات در فرهنگ اسلامی، ظاهراً اولین بار توسط ابن سینا مورد استفاده قرار گرفت. آن هم زمانی بود که وی این واژه را عنوان بخش فلسفه اولی از کتاب الشفاء قرار داد. البته پیش از آن نیز، از این دانش به علم الهی یا علوم الهیه تعبیر شده است. هرچنداطلاق عنوان الهی بر این دانش، نخستین بار در آثار خود ارسطو آمده است.
در اصطلاح عام، این واژه بر کل فلسفه اولی اطلاق میشود و موضوع آن، وجودی است که هیچ قید ندارد و مطلق است.
در اصطلاح خاص، آن بخش از این دانش که به شناخت خدا و عالم مجردات اختصاص دارد، «الهیات بالمعنی الاخص» نامیده شده است.
البته در برخی آثار فلسفی، عنوان علم الهی یا الهیات تنها بر بخش الهیات به معنی اخص اطلاق شده است
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.